اون روز گذشت صبح روز بعد ابتدای وقت داری حاج آقا و مهندس جوان بنا به درخواست آقای رئیس در دفترش بودند رئیس ابتدا از هر دو خواست خونسردیشان را حفظ کنند و سپس هر دو به نوبت ماجرا را تعریف کنند وقتی هر دو نفر موضوع را گفتند حاج آقا گفت یا جای منه توی این اداره یا جای مهندس
رئیس به حاج آقا گفت اینجا شما لازم و ملزوم هم هستید و باید با هم کنار بیایید این اداره جای هر دوی شماست مهندس به عنوان مغزی متفکر و شما به عنوان یک پشتیبان خوب
برای همین میخوام هر دوتون را با هم آشتی بدم ودیگه از این حرفا توی اداره نباشه مهندس گفت من فقط به شرطی کوتاه میام که جلوی همه از من عذرخواهی بشه
رئیس گفت بعضی وقتا کنار هم بودن و کاری را به سرانجام رساندن بهتر از هزار تا عذرخواهیه و از جاش بلند شد و دست مهندس را گرفت و به طرف حاج آقا برد و هر دو نفر را وادار کرد همدیگر را ببوسند سپس گفت چون باید محصولاتی تا پایان سال داشته باشیم که جدید و نو باشد و نشانی از نوآوری در آن باشد پس با توجه به دنیای کنونی و پیشرفت تکنولوژی و عصر کامپیوتر میخوام بزودی نتیجه تلاش مهندس عزیز را شاهد باشیم که مهندس گفت تا خواسته هائی که مطرح کردم اجرا نشه نمیتونم کاری انجام بدم و از من توقعی نداشته باشید که حاج آقا گفت مهندس من با تمام خواسته هات موافقت میکنم ولی به شرط اینکه تو هم به من احترام بذاری و خواسته های من را هم اجرا کنی مهندس هم قبول کرد اگر خواسته ها معقول باشه اجر کند
قیافه کارمندا دیدنی بود وقتی دیدند مهندس و حاج آقا در حال خنده و گفتگو و تعارف از اتاق رئیس اومدن بیرون
دو ماه از این موضوع گذشت که در این مدت کلیه کارکنانی که با رابطه درقسمت رایانه استخدام شده بودند به قسمت های دیگه منتقل شده بودند وجاشون را داده بودند به مهندسینی که مدیر رایانه درخواست کرده بود و تمام تجهیزات و رایانه های درخواستی هم خریداری و نصب شده بود مهندس در اولین ابداع کارگاهشان رادیوئی ساخته بودند که با انرژی خورشید کار میکرد و همزمان ریش تراش و چراغ قوه هم میشد
وقتی نمونه کار به حاج آقا ارائه شد پیشانی مهندس را بوسید و گفت کار شما قابل تقدیره و نشان داد با زبانی دیگر از مهندس عذرخواهی میکند
بعد از این موضوع و گزارش های متعددی که حاج آقا به همه جا داد خودش را بیشتر به مسئولین شناساند و در مکاتباتی که انجام داد اعلام کرد در نظر دارد تا با نصب سیستمی در فروشگاههایی که اعلام آمادگی کنند فروش و توزیع از طریق اینترنت انجام گیرد و مهندس را احضار کرد و از او خواست تا سیستمی را طراحی کند تا خریداران از منزل خود قفسه کالاها را ببینند و انتخاب کنند و قیمت آن را بپردازند و کالا به آدرس ارسال شود
مهندس گفت این کار در کشورهای غربی انجام میشود ولی من سعی میکنم با کمک تیم همکارانم یک نرم افزار بسیار قوی و امن تهیه کنیم تا موجبات رضایت شما را فراهم کند
20 روز بعد نرم افزار آماده آزمایش بود و آن هم به این صورت بود که هزینه تاسیس فروشگاه حذف شده بود و نرم افزار در یک انبار نصب میشد وقتی اجرا میشد تصویر یک فروشگاه با قفسه های متعدد نمایش داده میشد که تمام مراحل انتخاب و خرید براحتی انجام میگرفت
حاج آقا با زمینه چینی ای که کرده بود این توفیق را حاصل دسترنج خود نشان داد و بقدری با آب و تاب از آن توصیف کرد که دیگر نقش رئیس در آن اداره کم رنگ و همه ارجاع ها به حاج آقا ختم میشد
حاج آقا شنیده بود که از طریق اینترنت می شود وسایلی مانند تلویزیون و دوربین های مداربسته را از راه دور کنترل کرد بنابر این از مهندس خواست آبگرمکن خورشیدی ای بسازد که از راه دور خاموش و روشن شود
ادامه دارد